مباني
يكم: اسلام، دين خاتم و تنها راه پيشرفت انسانيت و امانتي نزد مسلمانان است؛ از اينرو بر مسلمانان است كه آن را در همة عرصههاي زندگي، پياده كرده به آموزهها و راهنماييهايش جامة عمل پوشانده، از حريم و مقدسات آن دفاع كنند و مصالح عاليه آن را بر تمامي مصلحتها، مقدم بدارند.
دوم: قرآن مجيد و سنت شريف نبوي(ص)، دو منبع اساسي قانون¬گذاري اسلام و ساير تعاليم آن بوده و همة مذاهب اسلامي، بر حجيت و حقانيت اين دو منبع، اتفاق نظر دارند و اعتبار ساير منابع را برگرفته و مستند به اين دو ميدانند.
سوم: ايمان به اصول و اركان زير، ملاك مسلماني افراد است:
الف: ايمان به يگانگي خداوند متعال (توحيد)؛
ب: ايمان به نبوت و خاتميت رسول اكرم(ص) و اين¬كه سنت آن حضرت، يكي از دو منبع اساسي دين است؛
ج: ايمان به قرآن كريم، مفاهيم و احكام آن، به عنوان منبع اول دين اسلام؛
د: ايمان به معاد؛
ه: ايمان به وجوب اركان پنجگانة اسلام و عدم انكار مسلّمات مورد اتفاق و ضروريات دين .
چهارم: به رسميت شناختن اصل اجتهاد و آزادي بحث، زيرا اسلام با پذيرش اجتهاد اختلاف ديدگاهها را طبق ضوابط شرعي پذيرفته است؛ از اين رو بر مسلمانان است كه تنوع اجتهادها را امري طبيعي دانسته و به رأي ديگران احترام بگذارند.
پنجم: وحدت امت اسلامي و پاسداري از مصالح و منافع عمومي مسلمانان، وظيفهاي ديني و ضرورتي حياتي است و برادري اسلامي اساس هر نوع همكاري، تعامل و همبستگي بين مسلمانان به شمار ميرود.
چشماندازها
ششم: ضرورت دارد علما و انديشمندان اسلامي موارد زير را نصب العين خويش قرار دهند:
1- تلاش براي نزديك ساختن جامعة امروز اسلامي به شرايط و وضعيتي كه قرآن مجيد ترسيم نموده و پيامبر اكرم(ص) در راه تحقق بخشيدن به آن تلاش به كار بسته است، به منظور گسترش برادري ديني، همكاري وهمياري و تقوا پيشهنمودن و ايستادگي در برابر چالش ها، توصيه به حق و صبر و دوري از تفرقه و كشمكش و هر چه باعث سستي و ضعف مسلمانان ميشود.
2- الگو قرار دادن رفتار ائمة مذاهب اسلامي با يكديگر و گسترش آن در ميان پيروان امروز آنان.
3- گسترش فرهنگ همبستگي بين مسلمانان تا جايي كه همة آنها، اختلافات فكري بين خود را پذيرفته و آن را نتيجة اجتهاد قانونمند مذاهب بدانند.
هفتم: تقويت، تعميق و هدايت بيداري اسلامي بهمنظور آشنايي مسلمانان بايكديگر از رهگذر، تحقق ألفت و برادري ديني برپاية اصول ثابت و مشترك اسلامي.
زمينههاي تقريب
هشتم: تقريب مذاهب اسلامي همة عرصههاي زندگي پيروان مذاهب را در برميگيرد و شامل عقايد، فقه، اخلاق، فرهنگ وتاريخ ميشود.
برنامههاي عمومي
نهم: علاوه بر آنچه گذشت، برداشتن گامهاي زير هم براي تحقق تقريب مذاهب اسلامي لازم است:
1- ضرورت همكاري كامل در مواردي كه مسلمانان برآن اتفاق نظر دارند.
2- بسيج همة نيروهاي مادي و معنوي در راه اعتلاي كلمة الله و اجراي اسلام بهعنوان استوارترين راه سعادت.
3- موضع گيري هماهنگ و واحد در برابر دشمنان اسلام، به خصوص در مسايلي كه مورد اهتمام همة امت اسلامي است، مثل مسئلة افغانستان، عراق و...
4- خودداري مسلمانان از تكفير ، تفسيق وناسزاگويي به مخالفان مذهبي خود ما به عنوان مسلماناني كه به مشروعيت اجتهاد در چارچوب منابع اسلامي باور داريم، بايد لوازم و تبعات اين اصل را نيز بپذيريم، هر چند، نظر اجتهادي ديگران، به باور ما خطا باشد. بايد داوري خود دربارة اختلافات را از سطح ايمان و كفر، به سطح درست و نادرست، تغيير دهيم. همچنين تكفير ديگران به خاطر لوازم گفته يا رأي آنان كه به گمان ما به انكار اصول دين منجر ميشود، ولي آنان خود اين لوازم را قبول ندارند، جايز نيست.
5- برخورد محترمانه با اختلافات، به عنوان نتيجة پذيرش تعدد اجتهاد در اسلام.
6- وقتي اسلام پيروان خود را به حكمت، موعظه حسنه و دوري از اعمال تحريكآميز در مناسبات خود با ساير اديان توصيه ميكند و از مسلمانان ميخواهد به عقايد باطل غير مسلمانان، بيحرمتي ننمايند، به طريق اولي در مناسبات بين مسلمانان، بر اصل اجتناب از بيحرمتي به معتقدات پيروان مذاهب اسلامي و احترام به اهل بيت پاك رسولالله(ص) و اصحاب راست کردارش تأكيد مينمايد.
7- عدم تحميل پيروي از مذهبي خاص بر مردم توسط هيئتهاي ديني و حكومت ها با سوءاستفاده از ضعف و نياز آنان: بايد با احترام به مذاهب اسلامي معتبر، بر اساس اصول ياد شده، پيروان آنها را از تمامي حقوق شهروندي برخوردار ساخت.
8- در مسايل مربوط به احوال شخصيه، پيروان مذاهب اسلامي تابع مقررات مذهب متبوع خود هستند، اما در امور مربوط به نظم عمومي، قوانين جاري كشور متبوع آنان، حاكم خواهد بود.
9- از آنجا كه قرآن كريم مسلمانان را به اصل گفت وگوي منطقي با ديگران به دور از هياهو و ايجاد رعب و به هدف دستيابي به حقيقت، دعوت كرده است، بنابراين بر مسلمانان واجب است اختلافات خود را از طريق گفت¬وگوي مسالمتآميز و با رعايت آداب منطقي و اخلاقي حل كرده و در اين راه با تعيين هيأتهاي علما يا مشترك براي حل اختلافات فيمابين گامهاي عملي بردارند و به بعد عملي تقريب و تبلور ارزش هاي آن در زندگي، اهتمام داشته باشند.
10- واگذاشتن بحث و گفتوگو در جنبههاي تاريخي، عقيدتي و فقهي مورد اختلاف بين مسلمانان به متخصصان تا با تكيه بر روح برادري، بيطرفي و حقيقتجويي انجام شود. از اين رو شايسته است مراكزي خاص براي گفت وگو در مسايل عقيدتي، فقهي و تاريخي تأسيس گردد.
11- آموزش فقه وحدت اسلامي، آداب اختلاف، گفتگو و مناظره وآشنايي با اجتهاد در فقه، كلام ، تفسير واحاديث مشترك و مقايسه بين آنها در فضايي از احترام متقابل و عدم خردهگيري نسبت به آراي يكديگر، در مراكز علمي، دانشگاهها و حوزههاي علوم ديني.
12- احياي مكتب هاي تربيتي پايبند به كتاب و سنت، به عنوان وسيلهاي براي كاهش گرايشهاي مادي افراطي و راهحلي جهت پيشگيري از فريبكاري مسلك هاي نوظهور و ناآگاه نسبت به اصول اسلامي.
13- اهتمام علماي مذاهب به ترويج شيوة اعتدال و ميانهروي، با بهكارگيري همة ابزارهاي علمي، ملاقات ها، سمينارهاي علمي- تخصصي و كنفرانس هاي عمومي با استفاده از مؤسسات تقريبي و با هدف تصحيح نگاه به مذاهب اعتقادي، فقهي و تربيتي، به عنوان شيوههاي گوناگون اجراي اسلام و اين كه اختلاف بين مذاهب، اختلاف تنوع و تكامل است، نه اختلاف تضاد و نيز ضرورت شناخت ويژگيها و امتيازات هر يك از مذاهب و آشنايي با ادبيات آنها.
14- مقابله با مكاتب و گرايش هاي فكري افراطي و تندرو، متعارض با كتاب و سنت. در اين راه افراط و تفريط و پذيرش دعوتهاي مختلف جايز نيست و بايد ضوابط ذكر شده در بندهاي گذشته دربارة شرايط اسلامي بودن گروه¬ها و گرايشات را در نظر داشت.
15- تأكيد بر عدم مسئوليت مذاهب اعتقادي، فقهي و تربيتي در برابر اعمال اشتباه افراد منتسب به آنها، مانند: كشتار بي گناهان، هتك آبرو ، تكفير، ناسزاگويي، نابود كردن سرمايهها و ...و ضرورت اتخاذ تصميماتي براي جلوگيري از اعمالي كه شكاف بين مسلمانان را بيشتر كرده و نسبت كفر و گمراهي را متوجه آنان ميسازد.
و نيز تلاش براي دوري از اعمال و مسايل تحريك كننده و فتنهانگيزي كه باعث خشم مسلمانان و پراكندگي آنان ميشود و به پراكندگي امت اسلامي فرا ميخواند.
16- انحصار صدور فتوا به دانشمنداني كه در شناخت كتاب خدا ، سنت پيامبر اكرم(ص) ، فقه و اصول تخصص داشته، توانايي استنباط احكام شرعي از منابع آن را داشته باشند و نيز به موضوعات، اوضاع و احوال مردم و مقتضيات زمان آگاه باشند. و در صدور فتوي و به منظور حل مشكلات اولويتها را مراعات نمايند.
نظرات شما عزیزان:
|